آقای خوبم سلام

یا اهل الهدی اجتمعوا

آقای خوبم سلام

یا اهل الهدی اجتمعوا

خدا کند که بیایی...

یک هفته بى‏قرارى
  در پاى سرو قدت سر مى‏نهم به زارى باشد که یک قدم هم بر چشم من گذارى
 تو آسمانى و من افتاده چون زمینم ره مى‏برم به سویت دستى اگر برآرى
 جان شکسته‏ام را امید عافیت نیست جز آنکه با نگاهى وى را علاج دارى
 در سایه بلندت اقبال کوته من آن بخت جاودان را دارد امیدوارى
 اى تکیه‏گاه هستى از غربتم برون آر از تنگناى ظلمت تا اوج رستگارى
 اى آرزوى دلها در صبح دولت تو خوش مى‏رسد به پایان، یک عمر انتظارى
 چشمان بى‏فروغم در انتظار رویت هر جمعه مى‏شمارد یک هفته بى‏قرارى
  
  ابراهیم سیفى‏نژاد 
 

نظرات 1 + ارسال نظر
... 13 خرداد 1390 ساعت 18:12

آخ دلم خیلی تنگه .آقا چرا ی نظر به ما نمی کنی؟
اگه تو نگاه نکنی که من می شم همون آدم گذشته.
بیا و من رو از چنگال هوس و گناه نجات بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد