آقای خوبم سلام

یا اهل الهدی اجتمعوا

آقای خوبم سلام

یا اهل الهدی اجتمعوا

دل نوشته...

مادرم به من گفته بود که می آیی...  

و این را هر بار از لرزش دانه های تسبیح در میان گره های  دستانش 

 

 

در میان ذکر ایاک نعبد و ایاک نستعین  

 

و در هنگامه غروب خورشید آدینه و آه دلسوزش با تمام وجود  

احساس می کردم   

 

و امروز هنوز هم مادر با صدای لرزان تو را می خواند  

 

ومن امروز در چشمان پاک دخترک همسایه دوباره آمدن تو را  

به انتظار می نشینم... 

نویسنده:فهیمه عظیمی

نظرات 1 + ارسال نظر
بی بی 25 تیر 1391 ساعت 16:57

خیلی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد